ترس

صدای زنگ مسیج که اومد دلم هری ریخت
منتظر خبر که باشی چه خوب چه بد با هر صدایی دلت یه صدا میده
خوندمش
میفهممت.... بیشتر از هر وقت دیگه میفهممت
رنگ و صدای دلهره هات آشناست
اگه چند سال قبل برام ناآشنا بود و به خاطرش تو و خودمو شماتت میکردم...الان آگاه ترم بهشون
میدونم نگرانت میکنه
میدونم این فکرا میترسونه تو رو
میدونم یه چیزی جلوی گلوت رو میگیره وقتی میخوای در موردش با اهل خونه حرف بزنی
میدونم هر وقت فکر میکنی بهش چه جوری میشی
همه رو میدونم ولی نمیدونم چرا
چی ترسناک تر از همه این لحظه ها ست که گذروندیم
چی غم انگیزتر از اشکهایی هست که ریختیم
چی دلگیر تر از دلتنگیهایی هست که کشیدیم
اگه نخواستی، فعل هارو مفرد کن.
کاش میتونستم کاری کنم
کاش از من میخواستی کاری کنم
کاش....
کاش باهام حرف میزدی....نوشته هاتو نمیخوام...حرفاتو میخوام
دلتنگ تر از هر وقت دیگه ام....

دوستت دارم بیشتر از هر حرفی

من درین بستر بی خوابی راز
نقش رؤیایی رخسار تو می جویم باز.

با همه چشم ترا می جویم
با همه شوق ترا می خواهم
...زیر لب باز ترا می خوانم
دایم آهسته به نام

ای مسیحا!

اینک!

مرده ئی در دل تابوت تکان می خورد آرام آرام . . .